مترجمان متعدد کلمه ثاقب را به درخشنده ترجمه کردهاند که این معنا منقول است و ریشه ثاقب ارتباطی به درخشندگی ندارد.
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾
النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾سوره مبارکه طارق
با مراجعه به تفاسیر در مییابیم:
و کلمه (ثقب) در اصل به معناى دریدن بود، و بعدها به معناى هر چیز نورانى و روشنگر شد، به این مناسبت که چنین چیزى پرده ظلمت را با نور خود مى درد.
تفسیر المیزان – علامه طباطبایی
تصور ستارهای که آسمان را میدرد برای مترجمان ناممکن بوده لذا برای قابل فهم بودن ترجمه خود معنای درخشش را به آن بار کردهاند. در حالی که اکنون با تصاویر جدید تلسکوپی سیاهچالهها مشاهده شدهاند که مطابق محاسبات نسبیت عام چالههایی در فضا زمان توسط جرم سنگین سیاه چاله ایجاد میشود که موجب دریده شدن آسمان و ایجاد کرم چاله میشود.
در اصل وجود سیاه چاله و ایجاد جاذبه عمیق در فضا زمان تردیدی نیست. اما مشاهده سیاه چاله به دلیل جاذبه آن که حتی امواج الکترومغناطیسی را میبلعد ناممکن است و برای انسان مادی قابل درک و تحلیل نخواهد بود. جز اینکه تنها با مشاهده جاذبه فوق سنگین متوجه میشویم در کدام نقطه سیاه چاله وجود دارد. اما بخش ریاضی نظریه نسبیت ادامه میدهد که بر اثر جاذبه سنگین کرم چالهها مسیرهایی به سایر نقاط فضا زمان ایجاد میکنند. لذا نامگذاری سیاه چاله به طارق (ایجاد کننده طریق) ملموس میشود.
طارق از ماده “طرق” به معناى کوبیدن است، و راه را از این جهت “طریق” گویند که با پاى رهروان کوبیده مىشود.
تفسیر نمونه – آیت الله مکارم شیرازی
قول غیر مشهور که الثاقب را در این سوره شهاب درنده ترجمه نموده نیز اشتباه است چراکه شهاب اساسا ستاره نیست و تفاوت شدید ساختاری دارد و در قرآن النجم و شهاب هر دو مستقلا استعمال شده است.
گزارشهایی در برنامه زندگی پس از زندگی: افراد متعدد در ترجبیات نزدیک به مرگ گزارش نمودند که در حال حرکت در یک طریق به سمت یک منبع نور بسیار نورانی به نقطهای رسیدند که به آنها گفته شده اگر یک قدم فراتر بگزارند بازگشت آنها ناممکن خواهد بود. در این مورد هم تشبیهی بین افق رویداد و نقطه بی بازگشت وجود دارد.
این مطلب مدعی یافتن مصداق طارق در آسمان نیست. لذا سیاه چاله تنها به عنوان یک کاندید منطبق مطرح میشود نه مصداق قطعی. در احادیثی این ستاره به زحل تعبیر شده است که جای بحث و بررسی دارد.
دیدگاهتان را بنویسید